به اين عشق آشکارشان غبطه می خورم .من خود اين عشق را تنها در خفا تجربه کرده ام.در خفا نرد عشق باخته ام و پر از اشتياق شده ام ،اشتياقی شديد برای
بروز دادن عشقم ،نياز به فرياد زدن آنچه آنها حتی نيازی به گفتنشان ندارند.اينکه فقط تو را دوست دارم و نه کس ديگری را.اينکه می خواهم تو نيز مرا دوست داشته باشی .
وقتی پيشم نيستی ،دلم برايت تنگ می شود.
با تو حرف می زنم و صدايت را می شنوم که جوابم را می دهی ...
اما نمی توانم اين ها را با صدای بلند بگويم
نمی توانم به کسی بگويم که تمام عمرم را در انتظار تو بوده ام
نمی توانم بگويم که برای انتظار کشيدن به وجود آمده ام
اگر می توانستم حتما می گفتم
گفتن مرا خلق می کند
دوباره خلقم می کند ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر