۱۳۸۱ مرداد ۱, سه‌شنبه

زيباترين حرفت را بگو و
هراس مدار از آنکه بگويند
ترانه يي بيهوده می خوانيد
چرا که ترانه ما ترانه بيهودگی نيست
چرا که عشق حرفی بيهوده نيست
چرا که عشق خود فرداست
خود هميشه ست...

ای کاش هميشه واژه ها بيانگر احساسات واقعی آدميان بودند.لحظه هايي هست که انسان يک دنيا گفتنی دارد اما هيچ واژه ای توانايي آن را ندارد که واقعيت
اين گفتنی ها را به روی کاغذ بياورد.و اينک آن دمی است که قلم سر ستيز دارد.
"و شب از راه در می رسد
بی ستاره ترين شب ها"
آری می نويسم اما هميشه آسان نيست نوشتن
"بايد صبورانه سخن گفت
بايد با سکوت سخن گفت"


روزی که تو بيايي
برای هميشه بيايي
و مهربانی با زيبايي يکسان شود
روزی که ما برای کبوترهايمان
دانه بريزيم...
و من آن روز را به انتظار می کشم
حتی اگر روزی
که ديگر
نباشم...

هیچ نظری موجود نیست: