۱۳۸۱ مرداد ۴, جمعه

ابريشم
نوشته:آلکساندر باريکو- ترجمه:دل آرا قهرمان
قسمت دوم

با تخم های ابريشمی که هروه ژنکور با خود از ژاپن آورده بود کاملا سالم بودند.توليد ابريشم در آن سال از نظر کمی و کيفی فوق العاده بود.
هروه ژنکور که ثروتمند شده بود،پانزده جريب زمين خريد.شب ها مدت طولانی در شبستان خانه در کنار همسرش هلن می نشست.زن کتاب می خواند و مرد خوشبخت بود.
چون به خود می گفت در جهان صدايي زيباتر از صدای او نيست.
باران می باريد.
.
.
.
.
هروه ژنکور در اولين روز اکتبر باز به سوی ژاپن حرکت کرد.
در ساحل درياچه نشسته پشت به او،هاراکی و زنی با پيراهن نارنجی و موهای افشان بود.
لحظه ای که هروه ژنکور او را ديد زن سر برگرداند.به آرامی ،لحظه ای کوتاه،زمانی برای تلاقی دو نگاه.
چشمان زن نگاه شرقی نداشتند.
.
.
.
روز سوم هروه ژنکور از هاراکی پرسيد چه زمانی به من خواهيد گفت که اين دختر جوان کيست.
هاراکی به راه رفتن خود ادامه داد.با گام هايي آرام که هيچ خستگی در آن نبود.در اطراف او مطلق ترين سکوت ها و خالی.
.
صبح روز آخر هروه ژنکور از خانه بيرون آمد و به گردش در دهکده پرداخت.
هاراکی قفس عظيمی داشت که تعداد باورنکردنی پرنده در آن بود.هروه به ياد آورد در کتابی خوانده که شرقيان به افتخار وفاداری معشوقه هاشان عادت نداشتند به آنها جواهر
بدهند بلکه پرندگان فوق العاده ظريف و زيبا و شگفت انگيز به آنان هديه می دادند.
خانه هاراکی غرق در درياچه ای از سکوت بود.
...
شب هروه ژنکور وسايل سفرش را آماده کرد و برای مراسم استحمام دراز کشيد.
با چشمان بسته
به قفس بزرگ انديشيد.
روی چشمانش پارچه ای مرطوب نهادند.به طور غريزی خواست آن را بردارد اما دستی دستش را گرفت و مانع شد.
دست سالخورده زنی سالخورده نبود.
هروه ژنکور ابتدا جريان آب را بر اندامش حس کرد.اول بر پاها،بعد دور بازوها و سپس بر روی سينه اش.
آبی همچون روغن
و سکوتی شگرف.
احساس کرد سبکی پارچه ابريشمی که بر او قرار گرفت.
دستان يک زن که بدن او را خشک می کرد با نوازش.
اين دستان و اين پارچه بافته از هيچ.
حتی لحظه ای تکان نخورد.
حتی هنگامی که احساس کرد دست ها از شانه هايش به سوی گردنش آمدند و انگشتان،ابريشم،انگشتان تا لبهايش بالا آمدند.انها را لمس کردند يکبار. آهسته ،سپس ناپديد شدند.
هروه ژنکور احساس کرد که پارچه ابريشم برداشته شد و از او دور شد.آخرين احساس اين بود که دستها ،دستش را گشود و چيزی در مشتش نهاد.

هیچ نظری موجود نیست: