۱۳۸۱ تیر ۱۹, چهارشنبه

----بازسازی تاريخ يک ملت:

"اين است ماهيت واقعی يک امپراتوربيگانه بر خون و از خون بر آمده که در منطقه خيزش صنعت و هنر جهان از خود يک خشت مال،يک آجرپز ،يک حجار ،يک زرگر و يک نقاش ندارد و تا پايان تاريخ ،جز بر نيزه اش تکيه نکرده است."
اينها گفته های ناصر پورپيرار است.مولف کتاب دوازده قرن سکوت.سکوتی که او برای شکستنش آمده.
به گفته او،کتابهای او تاريخی را که ما تا کنون می شناختيم رد می کند.او با اين باور که تاريخ ايران را خارجيان نوشته اند،تاريخ مورد نظر خود (و يا سفارش دهندگان )را می نويسد و هيچ هراسی هم ندارد که کسی به او چيزی بگويد چون هيچ کس را قبول ندارد.او از اول تکليف خود را با منتقدان روشن می کند.آنها يا سلطنت طلب هستند يا ناسيوناليست و يا
نان خورهای کوروش!!
پورپيرار منتقدان خود را به تمسخر می گيرد و آنها را بی سواد می خواند و می گويد حرف های آنها بی ربط است.
در يک اظهارنظر عجيب او می گويد امپراتوری هخامنشی حتی يک کاسه گلين از خود به جای نگذاشته است.پورپيرار با قلابی خواندن کوروش می گويد مادها نيز دروغی بيش نيستند و در تاريخ ايران هيچ اثری از مادها و سلسله هخامنشی وجود ندارد.به نظر پورپيرار آريايي ها هرگز وجود نداشته اند و آنها تنها ساخته و پرداخته مورخان هستند.آقای پورپيرار معتقد است هيچ آريايي وجود ندارد و دنيا به اين کلمه می خندد.
در يک اظهارنظر انقلابی ديگر او هويت ايرانی داريوش را رد می کند و می گويد نه تنها داريوش بلکه هخامنشی ها هم ايرانی تبوده اند.پورپيرار هخامنشيان را ساخته و پرداخته بابلی ها می داند و کتيبه بيستون را دروغ می داند.او آريايي دانستن داريوش و وجود کلمه "اهورامزدا" در کتيبه بيستون را تنها يک حقه بازی می داند و کشفيات باستان شناسان داخلی و خارجی را قلابی می داند.
در اين تاريخ نويسی مجدد وی ساسانيان را نيز ايرانی نمی داند و ذوالقرنين بودن داريوش را رد می کند و اسکندر مقدونی را ذوالقرنين می داند و او را مردی نيک انديش و مهربان می خواند.
تلاش پورپيرار برای بازنوشتن تاريخ انطور که خود . هم انديشانش می خواهند به جايي نخواهد رسيد.تاريخ پر است از تاريخ سازان و در آينده کسی غرض ورزی های پورپيرار را در تاريخ سازی دروغين به ياد نخواهد آورد .

-دوازده قرن سکوت! از سری کتابهای تاملی در بنيان تاريخ ايران
ناصر پورپيرار-نشر کارنگ

هیچ نظری موجود نیست: