۱۴۰۰ تیر ۹, چهارشنبه

۱۴۰۰ خرداد ۲۰, پنجشنبه

 پرندگانی هستند که آشيانه‌ی خود را ترک می‌کنند به جای ديگر می‌روند و خواب آشيانه‌ی خود را می‌بينند.

بهارها به خواب زمستان می‌روند وخواب می‌بينند که در بهارند.
پرندگانی هستند که روز وشب تنهامان می‌گذارند و خواب می‌بينند که روز و شب با ما هستند.
تواين پرندگان را ديده‌يی وخواب می‌بينی که با تو هستند

ضیا موحد -- مشتی نور سرد

۱۳۹۹ اسفند ۲۹, جمعه

وقتی به تو فکر می‌کنم

سال من نو می‌شود

توپ در می‌کنند

توی قلبم

و ماهی قرمز تنگ بلور

پشتک می‌زند

برای خنده‌هات



عباس معروفی

۱۳۹۹ دی ۱۸, پنجشنبه

 خورشید را نیز

از جهان برگیرید
 تا ما را از دست‌های خود
 که از خزیدن در تاریکی
خون آلود شده‌اند
 شرم نیاید


بیژن جلالی

۱۳۹۹ شهریور ۱۷, دوشنبه

لهجه‌ات
نه شمالی ست
نه جنوبی
اما
حرف که می‌زنی
باد از شمال می‌وزد
و پرندگان از جنوب باز‌می‌گردند 


مژگان عباسلو

۱۳۹۹ تیر ۱, یکشنبه

۱۳۹۸ بهمن ۱۶, چهارشنبه

پایین بیا 
مسافر معصوم سطرها 
بیهوده بازی را جدی گرفته ای 
وگرنه برای خون فرقی نمی کند 
که از رگ های من و تو بگذرد
یا 
از جوب های خیابان ! 



گروس عبدالملکیان

۱۳۹۸ بهمن ۶, یکشنبه

۱۳۹۸ دی ۲, دوشنبه


می‌خواهم نیست شوم
تا در دنیای دیگر ظاهر شوم
دنیایی شبیه عالم خیال
که در ان همه چیز عادی باشد
جز وحشت از نیستی
جز درماندگی
جز تنهایی


بیژن جلالی

۱۳۹۸ تیر ۱۹, چهارشنبه

نه آدمم
نه گنجشك
اتفاقی كوچكم
هربار که می افتم
دو تكه می شوم
نیمی را باد می برد

نیمی را مردی كه نمی شناسم

- گراناز موسوی