بهانهها
بهانههای الکی
نمایش پستها با برچسب
گروس عبدالملکیان
.
نمایش همه پستها
نمایش پستها با برچسب
گروس عبدالملکیان
.
نمایش همه پستها
۱۳۹۸ بهمن ۱۶, چهارشنبه
پایین بیا
مسافر معصوم سطرها
بیهوده بازی را جدی گرفته ای
وگرنه برای خون فرقی نمی کند
که از رگ های من و تو بگذرد
یا
از جوب های خیابان !
گروس عبدالملکیان
۱۳۹۴ مرداد ۱۴, چهارشنبه
بارانی که روزها
بالای شهر ایستاده بود
عاقبت بارید
گروس عبدالملکیان
۱۳۸۹ مرداد ۲, شنبه
پازل
بازگشته اند
دردهای قدیمی
تصویرهای تاریک
از من در آینه
از من
در خواب ها
این بار می خواهم
تکه
تکه
تکه کنم خود را
تا دوباره دست کسی
شاید....
نه!
این پازل را
هزار بار هم که بچینی
همان می شود
**گروس عبدالملکیان
۱۳۸۸ مهر ۶, دوشنبه
پرچم
پیراهنت در باد تکان می خورد
این
تنها پرچمی ست که دوستش دارم
۱۳۸۸ مهر ۱, چهارشنبه
...
آب تا گردنم بالا آمده
آجر ها تا گردنم بالا آمده
آب تا لب هايم بالا آمده
آب بالا آمده ....
من اما نمی ميرم
من ماهی می شوم
۱۳۸۸ شهریور ۲۶, پنجشنبه
قصه ای برای نخوابیدن
گرگ
شنگول را خورده است
گرگ
منگول را تکه تکه می کند...
بلند شو پسرم !
این قصه برای نخوابیدن است !
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)