۱۳۸۱ آذر ۸, جمعه

نيستي
نبوده اي
نخواهي بود
اي عشق مه آلود
اي سايه هاي مه آلود

برو آن سان که نور بي صدا مي رود
نمي آيي
نمي تواني
چرا که نيستي
اگر مي ماني
شمعگونه بمان
که سوختي اگر
تو
خود تمام شوي

هیچ نظری موجود نیست: