۱۳۸۱ شهریور ۲, شنبه

من از وقتي تو نوشته هايم را مي خواني مي نويسم.
از وقتي اولين نامه را نوشتم،نامه اي که نمي دانستم مفهومش چيست.
نامه اي که معنايش را تنها در چشمان تو مي يافت
من هيچگاه بيش از سه جمله اول اين نامه چيزي ننوشته ام:
هيچ باوري نداشتن،منتظر چيزي نبودن،اميد داشتن به آن که روزي اتفاقي بيفتد

کلمه ها از زندگي ما عقب هستند
تو هميشه از آن چه من از تو انتظار داشتم جلوتر بودي
تو هميشه غير منتظره بودي.

هیچ نظری موجود نیست: