۱۳۸۱ مرداد ۱۳, یکشنبه

((... و به سد محالی پی می بردم که عشق به آن برمی خورد.خيال می کنی که عشقت به آن بر می خورد.خيال می کنی که عشقت به کسی است که شايد در برابرت خفته،در بدنی نهفته است.اما افسوس،او امتداد اين کس ،تا همه نقطه های فضا و زمانی است که در آن ها به سر برده است و خواهد برد.
اگر به تماس او با اين يا آن جا،اين يا آن ساعت نرسی دستت به خودش هم نمی رسد و تماس با همه اين نقطه ها نشدنی است.باز اگر جايشان را می شناختی شايد می توانستی خود را تا آن جا بکشانی.اما کوروار به هر سو می روی و نمی يابی.و بدگمانی از همين است و حسادت و آزار.زمان گرانبهايي را به جستجوی واهی هدر می دهی و ندانسته از کنار حقيقت می گذری ...))

در جستجوی زمان از دست رفته-پروست

هیچ نظری موجود نیست: