والنتين: ميشل...من کار احمقانه اي ديشب کردم
ميشل:چي؟
والنتين: من تمام شب رو با ژاکت تو خوابيدم.مي خواستم با تو باشم.
والنتين:شما سگو نمي خوايد؟
قاضي:من هيچي نمي خوام.
والنتين:پس ديگه نفس نکشيد.
قاضي:ايده خوبيه.
قاضي:امروز روز تولد منه
والنتين:نمي دونستم..من آرزوي...من چي بايد براي شما آرزو کنم؟
والنتين:بهم بگو ميشل...دوستم داري؟
ميشل:اينطور فکر مي کنم
والنتين:تو دوستم داري يا اينطور فکر مي کني؟
ميشل:جفتش يکيه
والنتين:نه
ميشل:من چشم به راه ديدنتم
والنتين:بعدا مي بينمت
والنتين:چرا با من آشنا نشديد؟
قاضي:چون شما ديگه وجود نداشتيد
قرمز-کريستف کيشلوفسکي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر