۱۴۰۳ مرداد ۶, شنبه

 اگر سخن میانِ من و تو پایان یافت

 و راههایِ وصال قطع شدند

 و جدا و غریبه گشتیم 

از نو با من آشنا شو


 نزار قبانی

۱۴۰۲ فروردین ۲۱, دوشنبه

 خوابم نمی برد

یک لحظه چشم‌های تو را دیدم

خوابم نمی‌برد

یک بار یک ستاره که از شب گذشت تند، صدایم زد: «عاشق شو

بار دگر اگر صدای مرا بشنوی، بدان، که این صدای آخر دنیاست»


رضا براهنی

۱۴۰۱ مهر ۳, یکشنبه

 بالا می آورم

تمام حسرتی را که گرگ ها

به هوای یوسف بودنم خوردند...

 

پیراهنی که نام کوچک مرا پس می زد

خونم را به گردن گرفته است !

دیگر تمام چاه های زمین را زوزه می کشم...

 

آ..ی برادر   های   نا    تنی !...

گرگم

به هوایتان !!


الناز سرخانلو

۱۴۰۱ خرداد ۷, شنبه

نیمی از این تن
ا‌کنون آشناست
نیم دیگر
آن سایهٔ شکسته است ‌که دوران انحلالش
پایان  گرفته است


محمد مختاری -- آرایش درونی

۱۴۰۰ دی ۵, یکشنبه

۱۴۰۰ تیر ۱۹, شنبه

 عشق من

رد زمان را گم کرده‌ام
چه ماهی است؟
پاییز است؟
یا بهار؟


عاشقانه‌های ژاپنی، ترجمه: عباس مخبر
 

۱۴۰۰ تیر ۹, چهارشنبه

۱۴۰۰ خرداد ۲۰, پنجشنبه

 پرندگانی هستند که آشيانه‌ی خود را ترک می‌کنند به جای ديگر می‌روند و خواب آشيانه‌ی خود را می‌بينند.

بهارها به خواب زمستان می‌روند وخواب می‌بينند که در بهارند.
پرندگانی هستند که روز وشب تنهامان می‌گذارند و خواب می‌بينند که روز و شب با ما هستند.
تواين پرندگان را ديده‌يی وخواب می‌بينی که با تو هستند

ضیا موحد -- مشتی نور سرد

۱۳۹۹ اسفند ۲۹, جمعه

وقتی به تو فکر می‌کنم

سال من نو می‌شود

توپ در می‌کنند

توی قلبم

و ماهی قرمز تنگ بلور

پشتک می‌زند

برای خنده‌هات



عباس معروفی

۱۳۹۹ دی ۱۸, پنجشنبه

 خورشید را نیز

از جهان برگیرید
 تا ما را از دست‌های خود
 که از خزیدن در تاریکی
خون آلود شده‌اند
 شرم نیاید


بیژن جلالی

۱۳۹۹ شهریور ۱۷, دوشنبه

لهجه‌ات
نه شمالی ست
نه جنوبی
اما
حرف که می‌زنی
باد از شمال می‌وزد
و پرندگان از جنوب باز‌می‌گردند 


مژگان عباسلو