۱۳۹۴ اردیبهشت ۳۰, چهارشنبه

 در اوج خود كبوتر
ترتيب پله‌ها را باور نمی‌کند
و دختران آبی
وقتی كه آسمان را می‌بافند
او در ميان بال و هوا
خود را
ول می‌کند
ميان
هوا
و
بال

یدالله رویایی

۱۳۹۴ فروردین ۱۴, جمعه


گاه‌ وقتی پنجره باز می‌شود
اما هوای تازه‌ای داخل نمی‌شود
پنجره از كار افتاده
بيرون از كار افتاده 

شهرام شیدایی

۱۳۹۳ اسفند ۲۹, جمعه


گاه يك سنجاقك
به تو دل می‌ببندد
و تو هر روز سحر
می‌نشينی لب حوض
تا بيايد از راه
از خم پيچك نيلوفرها
روی موهای سرت بنشيند
يا كه از قطره آب كف دستت بخورد
گاه يك سنجاقك
همه معنی يك زندگی است.


خسرو سینائی

۱۳۹۳ اسفند ۱۷, یکشنبه

کار اصلی من مشاهده ی آدم ها، جهان و حضور آدم ها در جهان است، نه نقد و قضاوت کردنشان. همیشه می خواهم خودم را از نتیجه گیری ها دور نگه دارم. می خواهم همیشه هر چیز احتمال وقوع و بروز داشته باشد. دوست ندارم پرونده ی چیزی را ببندم، برای همین ترجمه را بر نقد ترجیح می دهم.  

هاروکی موراکامی