۱۳۸۸ شهریور ۱۲, پنجشنبه

پنجره




پیوسته می‌اندیشی
پنجره را می‌نگری
و غم در چشم‌خانه‌ی توست
تو که مرا بیش‌تر از زندگی دوست داری؟
پارسال خودت گفتی

می‌خندی
در خنده‌ات، خنده‌ای نیست
آسمان را می‌نگری
به تندیس‌های ابرها
و من آسمان و جهانم، مگر نه؟
پارسال خودت گفتی...

ساعت پنج






حالِ هیچکس خوش نیست ساعتِ چهارِ صبح.
و شادباش باید گفت اگر
حالِ مورچه‌ها خوب باشد ساعتِ چهارِ صبح.
ما انتظار ساعتِ پنج را می‌کشیم،
حال اگر عمری باقی.

به شما یاد می دهیم

به شما یاد می دهیم
که چه چیزی را ندانید
و کدام خاطره ئی خوشتر است.

خواب دیدن
اینطوری که شما می بینید
اصلا به صلاح تان نیست

اشک
اینطور که شما می ریزید قطره قطره
اصلا معنا ندارد.

به غلغل چشمه نگاه کنید
مگر از اندوه است !


و ما به شما یاد می دهیم
که چه رؤیاهائی چه زمان هائی خوشتر است
در صورت مردودی
البته چاره نیست
به جهنم نیز می روید .

پایان تنفس !
به سلول های تان برگردید.

...

الو!
مامان؟
مامان!
پسرت مریض شده !
پسرت
بهترین مریضی دنیا را گرفته
مامان!
قلب پسرت گُر گرفته
مامان!
بگو به خواهرها
به لودا
به اولگا
بگو پسرت
برادرشان
در به در شده
هر کلامی
می جهد بیرون
از دهان سوخته اش
رانده است و مطرود
حتی هر شو خی اش
مطرود است و رانده
دهان سوخته پسرت
روسپی خانه ی آتش گرفته یی است
قی می کند
روسپیان برهنه اش

۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

عالیه‌ی عزیزم

به تو یک فکر خوب بدهم . چون نوشته می شود شاید اثر کند : سعی داشته باش در قلب کسی که با او زندگی می کنی یادگارهایی بگذاری که در ایام پیری ، موقعی که خواهی نخواهی شکسته و ناتوان می شوی ، آن یادگارها مانع از این باشند که آن آدم از تو دور بشود.

از نامه های عاشقانه نیما

از من

از من چیزی جز من

باقی می ماند

که خاطره ای است از من

در خاطره جهان

۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

ای کاش بودی

klaus nomi- the cold song.mp3

من در خوابهای آشفته اين ساليان به دنبال چه می گردم ؟
من از هر چه ياد است و کتاب و حرف تازه گريزانم.
ای کاش بودی




*موسیقی از کلاوس نومی

به دل مگیر

و می خواستی آن جهان ِ دیگر
جایگزینِ تنهایی ِ خفقان آور ِ امروز شود
جایگزین این زمان ویران
بگذار بخندند،به دل مگیر

۱۳۸۸ شهریور ۳, سه‌شنبه