۱۳۹۷ مهر ۳, سه‌شنبه

سیاستمدارها به جنگ نمی‌روند
 تعدادشان کم است
 و طول عمرهای بلندی دارند
 و سرباز‌ها سرباز‌
 داستان‌های کوتاهِ غم‌انگیزند

ناهيد عرجونی

۱۳۹۷ تیر ۲۳, شنبه

خواب دیدم ما را بُریدند
و به کارخانه‌ی چوب بری بردند
آن که عاشق بود پنجره شد 
آن که بی‌رحم ، چوبه‌ی دار 
از من اما دری ساختند برای گذشتن


پل الوار

۱۳۹۷ خرداد ۲۸, دوشنبه

۱۳۹۷ خرداد ۱, سه‌شنبه

کنار دریا
عاشق باشی
عاشق‌تر می‌شوی
و اگر دیوانه
دیوانه‌تر
این خاصیت دریاست

به همه چیز وسعتی از جنون می‌بخشد


رسول یونان

۱۳۹۷ فروردین ۱, چهارشنبه

کمک کنین هلش بدیم ، چرخ ستاره پنچره
رو آسمون شهری که ستاره برق خنجره
گلدون سرد و خالی رو ، بذار کنار پنجره
بلکه با دیدنش یه شب، وا بشه چند تا حنجره
به ما که خسته‌ایم بگه ، خونه باهار کدوم وره ؟
تو شهرمون آخ بمیرم، چشم ستاره کور شده
برگ درخت باغمون ، زباله سپور شده
مسافر امیدمون ، رفته از اینجا دور شده
کاش تو فضای چشممون، پیدا بشه یه شاپره
به ما که خسته‌ایم بگه ، خونه باهار کدوم وره ؟
کنار تنگ ماهیا، گربه رو نازش می‌کنن
سنگ سیاه حقه رو ، مهر نمازش می‌کنن
آخر خط که می‌رسیم، خطو درازش می‌کنن
آهای فلک که گردنت، از همه مون بلندتره
به ما که خسته‌ایم بگه ، خونه باهار کدوم وره ؟

عمران صلاحی