شنا بلد نبود. در آب غرق شد. وقتی جسدش را از آب گرفتند دو شیار عمیق بر کتف هایش خودنمایی می کرد. او یک فرشته بود که بال هایش را از دست داده بود. -کاش تعقیبش نمی کردیم! ماموران پلیس اشتباه کرده بودند. گزارش: او نه جاسوسی بود نه اجنبی. پرونده ی او را مختومه اعلام می کنیم.
۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۰, جمعه
آدم ها می گذرند آدم ها از چشم هایم می گذرند و سایه ی یکایکشان بر اعماق قلبم می افتد مگر می شود از این همه آدم یکی تو نباشی لابد من نمی شناسمت وگرنه بعضی از این چشم ها این گونه که می درخشند می توانند چشم های تو باشند