۱۳۸۷ اسفند ۲۹, پنجشنبه

.

ديری‌ است‌ بيشتر وقت‌ خود را در خانه‌ می ‌گذرانم‌. از برخوردهای‌ با اين‌ و آن‌ كاسته‌ام‌. اگر ياران‌ مثل‌ درخت‌ بيد خانه‌ ما كم‌ حرف‌ بودند، هر روز به‌ ديدنشان‌ می‌رفتم‌. گاه‌ يك‌ قطره‌ آب‌ كه‌ روی‌ دست‌ ما می‌افتد از همه‌ ديدارها زنده‌تر است.‌

۱۳۸۷ اسفند ۵, دوشنبه

۱۳۸۷ اسفند ۳, شنبه





یک جفت چشم از من
یک جفت چشم از تو
یک جفت دست از من
یک خرمن گیسو از تو
شبی مرا مهمان کن
مهمان چشم هایت
و خرمن گیسوی ات
دست از من
دامن از تو

۱۳۸۷ اسفند ۲, جمعه

شمردن بلد نیستم
دوست داشتن بلدم
و گاهی شده
یکی را دو بار دوست داشته ام
دو نفر را یک جا
چه کار می شود کرد؟
دوست داشتن بلدم
شمردن بلد نیستم.

۱۳۸۷ بهمن ۱۵, سه‌شنبه

مجنون

ما این راه را با هم آمده ایم
و جز منزل آخر
که قسمت کردنی نیست
با هم خواهیم رفت
حالا اگر جنونی در کار باشد
یقین داشته باش تو نیز
پنجاه پنجاه
از آن سهم خواهی برد.
من بدون تو
دیوانه نخواهم شد.

۱۳۸۷ آذر ۲۹, جمعه

بحث بر سر تو نیست

حالا تو

تاریخی از نگاه هستی

دورنمایی از تن

وشعرها

بی تو هم

فرود می آید .

می دانی

ماه هم نمی داند

آسمان را در دو ضرب کرده ام

و شب

تا دلت بخواهد ستاره دارم،

آن وقت

سپیده که می زند

منظومه ای از غیاب شکل می گیرد

۱۳۸۷ آذر ۱۱, دوشنبه

ناگهان









همه چیز ناگهان اتفاق افتاد
ناگهان
ناگهان
دختر ناگهان
پسر ناگهان
راه ها، بیابان ها،گربه ها، انسان ها
عشق ناگهان به وجود آمد
شادی ناگهان.