بهانهها
بهانههای الکی
۱۳۹۰ دی ۲۶, دوشنبه
نه صدایی، نه روشنا
خانه خاموش است
وقتی سیم و شماره گیر
اژدهای سیاهی است
گوشی تلفن خفته
گردونه های زنگ فراموش
زنگی که معنی دمیدن روز است
و امواج عشق را در مدار حیات
تا انتهای زمان
پیش می برد
خانه خاموش است
اژدهای سیاه
روی روز خوابیده است
۱۳۹۰ دی ۲۱, چهارشنبه
ميزى براى كار
كارى براى تخت
تختى براى خواب
خوابى براى جان
جانى براى مرگ
مرگى براى ياد
يادى براى سنگ
اين بود زندگى
حسین پناهی
۱۳۹۰ دی ۱۷, شنبه
Ólafur Arnalds & Nils Frahm - Improvisation in Berlin 2011
by
CaviarSonoro
همه چيز
احتمال وسيعش را از دست مى دهد حالا كه نيستيد
و احتمال رنگ سپيد ،كم رنگ است
يعنى ظهور اين آفتاب ،قطعى نيست
و خانه بر كلمات شما نمى چرخد
نازنین نظام شهیدی
روياهايم را جمع مىكنم درون پاكت
و خندهات را خيس مىكنم
و مىچسبانم بر درش
در كوچه
پاييز
صندوق زردىست
روياهايم برگشت خوردهاند
خيسى ِ خندهات براى بردن روياهايم
كفايت نمىكند
مستطيلى سرخ دور خندهات
اين روياها يك نگاه لازم دارند
اگر نداريد
انتهاى كوچه، سمت چپ
فرقى نمىكند، سمت راست
گورستان است
دفنشان كنيد لطفاً
زير برگها
۱۳۹۰ مهر ۲۸, پنجشنبه
گرداب
همه چیز گرداب است؛
همه جا فریاد وحشت است؛
من در خود بر صخره های تیز فرو می افتم،
در خود می شکنم،
در خود می میرم،
در خود می پوسم،
و کلمه ها را می سازم.
طوفان دست می گشاید؛
خشم زنجیر می گسلد؛
سنگ اگر به ستوه آید
دریایی است ازخون؛
و من دریای خونم
که به ستوه آمده ام.
ای فرجام،
مرا آواز تنهایی کن،
مرا بخوان؛
مرا اشک عصیان کن،
مرا فرو ریز؛
مرا جامۀ دیوانگی کن،
مرا بپوش.
*
محمود کیانوش
و چه سرشارم از پوچی
۱۳۹۰ مهر ۴, دوشنبه
سرود سکوت ِ هراس انگیز
این جا، وقتی که باد می میرد
کلمات، جان می سپرند
۱۳۹۰ تیر ۲۴, جمعه
ما میمیریم
ما میمیریم
تا شاعران بیمار شعر بگویند
" ما میمیریم " بازی قشنگی است
وقتی مادر پوتین افسر جوان را لیس میزند
و روزنامهها هِی عکس پدر را مینویسند
کنار آدمهای ِمهم
هر شب هزار بار عروس میشود
و خواهرم هزار بار جیغ میزند
هزار بار بازی قشنگی است
" کارگران ساعت یازده احساساتی میشوند."
فردا همه به خیابان میریزند
آواز میخوانند
میرقصند
و البته شعار میدهند
ما میمیریم
تا عکاس " تایمز" جایزه بگیرد.
الیاس علوی
۱۳۹۰ تیر ۲۳, پنجشنبه
من در ملکوتم
با فرشتگان فاحشه مشغولم
با فاحشهگان فرشته مشغولم
اينجا اتاق انتظار
است
قرار است کسی که در اتاق ديگر است
كه در آن اتاق
بالاست
بگردد تو را
میان همهی قهوهخانهها
کافی نتها
گورستانها
و زیر پلها
و خانههای سیمانی
و خانههای کاهگلي
و لای
کَپَرها
و لای
کفن ها
قرار است بگردد تو را
اما دیر کرده است
بختيارم
من.
الیاس علوی
آدم ها...
آدم ها می گذرند
آدم ها از چشم هایم می گذرند
و سایه ی یکایکشان
بر اعماق قلبم می افتد
مگر می شود
از این همه آدم
یکی تو نباشی
لابد من نمی شناسمت
وگرنه بعضی از این چشم ها
این گونه که می درخشند
می توانند چشم های تو باشند
تو برمی خیزی
تا چشم, اتاق پای می کشی
و تا دورها می نگری
آنگاه یک ثانیه می شوی
۱۳۹۰ خرداد ۱۱, چهارشنبه
درسرزمين من
روزنامه لال به دنيا مى آيد
راديو كر
و تلويزيون كور
و كسانى كه طالب سالم زاده شدن اين همه باشند
لال مى كنند و مى كشند
كر مى كنند و مى كشند
كور مى كنند و مى كشند
در سرزمين من
آه ! سرزمين من
۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۷, سهشنبه
از این
نه از مهر ور نه از کین می نویسم
نه از کفر و نه از دین می نویسم
دلم خون است ، می دانی برادر
دلم خون است ، از این می نویسم
پستهای جدیدتر
پستهای قدیمیتر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
پستها (Atom)