صداى ما را خير
كسى نمى شنود
كسى نخواهد شنيد
آنقدر نشنيدند كه گاهى
فكر مى كنم زير آسمان خدا
كسى كر نيست
مائيم كه خفه خون گرفته ايم:
تنديس هاى بى آزارى زير باران
در يك ميدان قديمى
و صدايمان
التماس مادران پلازاست*
كه فقط كبوتران را دورمان جمع مى كند.
يك شيشه ى ضد گلوله
مابين تازه عروس و شوهرش
دو صندلى اسقاط
و دو گوشى سياه تلفن
ليز و سرد
مثل دو ماهى مرده
دل تنگت حالا
هرچه مى خواهد بگو!
نه
تنابنده اى نمى شنود
No one, no body, no soul
صدايى كه پوست است و استخوان
و خارج نشدن از دهان
يك گله شعار و كلمات قصار
از رويش مى گذرند
و بر سرش انگار
يك كاميون آجر فشارى
خالى كرده باشند.
*مادرانى كه از زمان جنگ كثيف آرژانتين هر يكشنبه با عكس فرزندان گمشده ى خود در ميادين تجمع مى كنند.
۱۳۸۸ خرداد ۲۹, جمعه
۱۳۸۸ خرداد ۲۸, پنجشنبه
زمانی
زمانى هست كه
اگر آدمى پوزه بند بر دهان نگيرد
ببندش مى گيرند
و اينك ما گسسته ايم
هر پوزه بندى را
و شكسته ايم هر قفلى را
با تيزى زبانمان
اگر زبان را استخوان نيست
سخن،استخوان شكن است و
بندگشاى هر بندى
اگر آدمى پوزه بند بر دهان نگيرد
ببندش مى گيرند
و اينك ما گسسته ايم
هر پوزه بندى را
و شكسته ايم هر قفلى را
با تيزى زبانمان
اگر زبان را استخوان نيست
سخن،استخوان شكن است و
بندگشاى هر بندى
۱۳۸۸ خرداد ۲۳, شنبه
مال شما
مال شماست، دوستان عزیز
همه چیز مال شماست؛
شب هم مال شماست، روز هم؛
نور خورشید در روز، نور ماه در شب؛
برگ های زیر نور ماه،
شوق در برگ ها؛
عقل در برگ ها؛
هزار و یک سبز در نور خورشید؛
زردها هم مال شماست، صورتی ها هم؛
لمس کردن بدن با کف دست،
گرمایش،
نرمی اش؛
آرامش موجود در خوابیدن؛
سلام ها مال شماست؛
مال شماست دیرک هایی که در بندر تکان می خورند؛
اسامی روزها،
اسامی ماه ها،
رنگ قایق ها مال شماست؛
مال شماست پای پستچی،
دست کوزه گر؛
عرقی که از پیشانی ها می ریزد،
گلوله هایی که در جبهه مصرف می شود؛
مال شماست قبرها، سنگ قبرها،
زندان ها، دستبندها، حکم های اعدام؛
مال شماست؛
همه چیز مال شماست.
همه چیز مال شماست؛
شب هم مال شماست، روز هم؛
نور خورشید در روز، نور ماه در شب؛
برگ های زیر نور ماه،
شوق در برگ ها؛
عقل در برگ ها؛
هزار و یک سبز در نور خورشید؛
زردها هم مال شماست، صورتی ها هم؛
لمس کردن بدن با کف دست،
گرمایش،
نرمی اش؛
آرامش موجود در خوابیدن؛
سلام ها مال شماست؛
مال شماست دیرک هایی که در بندر تکان می خورند؛
اسامی روزها،
اسامی ماه ها،
رنگ قایق ها مال شماست؛
مال شماست پای پستچی،
دست کوزه گر؛
عرقی که از پیشانی ها می ریزد،
گلوله هایی که در جبهه مصرف می شود؛
مال شماست قبرها، سنگ قبرها،
زندان ها، دستبندها، حکم های اعدام؛
مال شماست؛
همه چیز مال شماست.
۱۳۸۸ خرداد ۲۲, جمعه
خواسته ها و خاطره ها
خواسته ها یک چیزند
خاطره ها چیز دیگری.
در شهری که خورشید را نتوان دید
بگو چه طور می شود زندهگی کرد؟
خاطره ها چیز دیگری.
در شهری که خورشید را نتوان دید
بگو چه طور می شود زندهگی کرد؟
۱۳۸۸ خرداد ۲۰, چهارشنبه
۱۳۸۸ خرداد ۱۹, سهشنبه
جورج کارلین- یکم
What's all this stuff about motivation? I say, if you need motivation, you probably need more than motivation. You probably need chemical intervention or brain surgery. Actually, if you ask me, this country could do with a little less motivation. The people who are causing all the trouble seem highly motivated to me
۱۳۸۸ خرداد ۱۵, جمعه
راه خانه
این همه چراغ
به چه می ارزد
وقتی مرزهای باورمان
مانند حصار حرفی که نمی زنیم
دور و نفوذناپذیر است.
این چراغهای بی پایان
فقط سایه های کمرنگ ما را
از روشنایی دور دست
تحویل می گیرند
تاریک و باریکمان می کنند
و به چراغی دیگر
تحویلمان می دهند.
این باران نم نم
به چه می ارزد
وقتی رهگذران
دست های بی صدایشان را
انگار برای ابد
در جیب بارانی شان
حبس کرده اند
و نیمرخ خیس زنان
در نور قصابی شدهی ویترین ها
هیچ شباهتی به نیمهی روشن ماه ندارد.
ما از کنار نرده هایی
که نقش کم رنگمان را
هاشور می زنند
راه می رویم
براده های تیز باران
در پوست نمناکمان
فرو می نشیند
و زیگزاگ ذهن گریزانمان
در تراکم این همه رنگ تاریک
راه خانه را
طولانی تر می کند.
به چه می ارزد
وقتی مرزهای باورمان
مانند حصار حرفی که نمی زنیم
دور و نفوذناپذیر است.
این چراغهای بی پایان
فقط سایه های کمرنگ ما را
از روشنایی دور دست
تحویل می گیرند
تاریک و باریکمان می کنند
و به چراغی دیگر
تحویلمان می دهند.
این باران نم نم
به چه می ارزد
وقتی رهگذران
دست های بی صدایشان را
انگار برای ابد
در جیب بارانی شان
حبس کرده اند
و نیمرخ خیس زنان
در نور قصابی شدهی ویترین ها
هیچ شباهتی به نیمهی روشن ماه ندارد.
ما از کنار نرده هایی
که نقش کم رنگمان را
هاشور می زنند
راه می رویم
براده های تیز باران
در پوست نمناکمان
فرو می نشیند
و زیگزاگ ذهن گریزانمان
در تراکم این همه رنگ تاریک
راه خانه را
طولانی تر می کند.
Your Heart Is As Black As Night
your hands may be strong
but the feelings all wrong
your heart is as black as night
but the feelings all wrong
your heart is as black as night
۱۳۸۸ خرداد ۱۳, چهارشنبه
بوکاوسکی - دو
Life is finding that love between 2 people only goes one way. One is always the master, the other the slave
۱۳۸۸ خرداد ۱۰, یکشنبه
من و تو
خنده ای ، خنده ی گل مهتاب .
شعله ای ، شعله ی دل خورشید .
بوسه ای ، بوسه ی سحرگاهان .
نغمه ای ، نغمه ی لب امید .
*
غنچه ای ، غنچه ی بهار حیات .
عشوه ای ، عشوه ی نگاه نیاز .
مژده ای ، مژده ی شکست فنا .
چشمه ای ، چشمه ی نهفته راز .
ناله ام ، ناله ی نی آلام .
لاله ام . لاله ی دل خونبار .
هاله ام ، هاله ی گناه سیاه .
واله ام ، واله ی وفای نگار .
ژاله ام ، ژاله ی مه رؤیا .
باده ام ، باده ای ز ساغر ننگ .
بیش از اینم بتر ، که می بینی ،
شهره ام . شهره ام : به ننگ به رنگ .
اشتراک در:
پستها (Atom)