هميشه اين بود:
مي ايستاديم
تا شب ما را فرا بگيرد
پنجره ها که گشوده مي شد
خشکي به دريا مي رسيد
ما در ادامه شب
دوست داشتيم
عمق دريا را بدانيم
نمي دانستيم
بندر روزي تمام مي شود
و ما حتي ناتوانيم
تا سالي يکبار
کشتي هاي موافق با باد را
در بندر ببينيم
-احمد رضا احمدي
۱۳۸۱ اسفند ۲۴, شنبه
وقتي جاده هاي گوناگوني در مقابلت باز مي شوند و نمي داني کداميک از آنها را در پيش بگيري،بي گدار به آب نزن و به طور اتفاقي يکي از انها را انتخاب نکن.بنشين و منتظر بمان.با همان اعتماد عميقي که روز تولدت براي اولين بار نفس کشيدي،نفس بکش و اجازه نده هيچ جيزي تمرکزت را از بين ببرد.همچنان در انتظار باقي بمان.حرکت نکن و در سکوت به صداي قلبت گوش بده.زماني که قلبت با تو صحبت کرد برخيز و به آن سويي که مي گويد برو.
۱۳۸۱ اسفند ۱۴, چهارشنبه
۱۳۸۱ اسفند ۱۱, یکشنبه
۱۳۸۱ اسفند ۴, یکشنبه
۱۳۸۱ بهمن ۲۲, سهشنبه
۱۳۸۱ بهمن ۱۴, دوشنبه
۱۳۸۱ بهمن ۱۱, جمعه
اشتراک در:
پستها (Atom)