۱۳۸۱ اسفند ۲۴, شنبه

هميشه اين بود:
مي ايستاديم
تا شب ما را فرا بگيرد
پنجره ها که گشوده مي شد
خشکي به دريا مي رسيد
ما در ادامه شب
دوست داشتيم
عمق دريا را بدانيم
نمي دانستيم
بندر روزي تمام مي شود
و ما حتي ناتوانيم
تا سالي يکبار
کشتي هاي موافق با باد را
در بندر ببينيم

-احمد رضا احمدي

هیچ نظری موجود نیست: