۱۳۸۱ خرداد ۱۸, شنبه

گريه هايت را تمام کن ديگر
همه چيز روبه راه خواهد شد
فقط دستم را بگير
و محکم نگه دار
تو را حفظ خواهم کرد
از انچه پيرامونت را فرا گرفته است
اينجا خواهم بود
گريه نکن
بازوانم نگاهت خواهند داشت
گرم و محفوظ می مانی
رشته ميان ما
گسسته نخواهد شد
اينجا خواهم بود
گريه نکن
تو در قلب من خواهی بود
بله در قلب من خواهی بود
از امروز به بعد
تا آينده
هر روز بيشتر
در قلب من خواهی بود
آنچه آنها می گويند مهم نيست
در قلب من خواهی بود
هميشه
چرا نمی توانند بفهمند احساس ما را؟
آنها باور نمی کنند آنچه را
که نمی توانند توضيح دهند
به حرف آنها گوش نده
آنها چه می دانند
ما برای داشتن و نگاه داشتن
به هم نياز داريم
و تو در قلب من خواهی بود
بله در قلب من خواهی بود
از امروز به بعد
تا آينده
هر روز
بيشتر
در قلب من خواهی بود ...

اگر تو هم عاشق بودی
نمی دانستی
چرا نشسته ای ؟
چرا برخاسته ای ؟
عزم کجا کرده ای ؟
اگر تو هم عاشق بودی
نمی دانستی که از انتهای کدامين خط به پايين سقوط می کنی !

۱۳۸۱ خرداد ۱۶, پنجشنبه


ياسمينا رضا نويسنده فرانسوی ايراني تبار در سال 1959 در ايران متولد شد.
در پاريس تحصيلات خود را به اتمام رساند.ابتدا به عنوان هنرپيشه فعاليت مي کرد و در نمايشنامه های زيادی نيز حضور
پيدا کرد. در سال 1987 اولين اثر خود به نام conversations after a burial را منتشر کرد که جايزه معتبر مولير را ازان خود کرد.
اين جايزه طی ساليان بعد نيز چندين بار ديگر به او تعلق گرفت.
از ديگر کتابهای ياسمينا رضا می توان به هنر( Art و مرد غير منتظره ( The unexpected Man ( اشاره کرد که هنر او با استقبال فراوانی مواجه شده است.
نمايشنامه هنر تا کنون به بيش از 40 زبان ترجمه شده است و بارها در صحنه های مختلف اجرا شده است و جوايز معتبر همانند توني
را تصاحب کرده است.
ياسمينا رضا به غير از نمايشنامه نويسي و بازی در برخی از نمايش ها به
نوشتن فيلم نامه و داستان نيز ميپردازد.
از فيلمهای ساخته شده بر مبنای فيلمنامه های او مي توان به Lulu Kreutz’z picnic و see you tomorrow اشاره کرد.
از رضا داستانی نيز به نامhammerklavier
چاپ شده است.
اثر ديگری از رضا که اخيرا در ايتاليا منتشر شده ويرانی نام دارد.
اين کتاب براي اولين بار در سال 1999 در فرانسه چاپ شد.داستان
درباره پدر پيری است که با فرزند خود در سرزمينی دور گفتگو می کند.
در اين کتاب مسايل ناشی از روابط انسانی و خانوادگی و نگرانی پدر از پير شدن و قرار گرفتن دو نسل <پدر پير و فرزند جوان <
در مقابل يکديگر به تصوير در آمده است.
رضا خود در مورد ويرانی می گويد: ويراني گفت و گو بين نسلي مبارز >پدر< و نسلي ديگر >فرزند< است که عمرش را صرف
تفريحات کرده و فاقد عقيده است.
از رضا تا کنون نمايشنامه هنر به زبان فارسی ترجمه شده است.
اين نمايشنامه همچنين توسط دو کارگردان بر روي صحنه رفته است.




۱۳۸۱ خرداد ۱۴, سه‌شنبه

وقتی مردی عاشق است
چگونه می تواند واژه های کهنه به کار گيرد؟
زن عاشق
آنگاه که در آرزوی دلداده است
با دستور و زبان شناسی چه کند؟

من کلامی نگفتم
به زنی که دوستش داشتم
اما همه صفت های عشق را
در چمدانی ريختم
و از فراز تمامی زبانها به پرواز درآمدم .
((نزار قبانی ))
* I tried to find him on the christian cross,but he was not there,I went to the temple of the Hindus and to the pagodas,but i could not find a trace of him anywhere.
I searched on the mountains and in the valleys but neither in the heights nor in the depths was i able to find him.I went to Caaba in Mecca,but he was not there either.I questioned the scholars and philosophers but he was beyond their understanding,I then looked into my heart and it was there were He dwelled that i saw him.
He was no where els to be found *
((Jelaluddin Rumi))
من و يکی از افرادی که در زندگی عميقا دوستش دارم دو سال پيش چيزی رو شروع کرديم که در ابتدا of the week نام داشت.هر هفته بهترين های انچه را که در طول هفته می داشتيم با ای ميل به همديگه خبر می داديم و بعدش رودرو درباره اونها حرف می زديم.
الان اون تورنتوست.دور از هم هستيم از اِين بازی ها هم نمی کنيم.دلتنگ می شيم.و شايد بعضی وقتها چشمهامون رو هم خيس کنيم.هميشه مي گن ادمهايي که همديگرو دوست دارن دور از همند.
ناله نمی کنيم شکوه نداريم
هميشه حرف برای گفتن تو دل داريم.
هميشه...
*******
کتاب هفته: خواب پروانه ها -ميچيو مادو -ترجمه احمد پوری
شبنمی از آسمان
شکوفهُ ترانه ای ؟
می توانم ترا لمس کنم
با تگاهم؟
****************
موسيقی هفته:laura pausini:best of laura pausini


فيلم هفته:ET نسخه جديد
همه لرزش دست و دلم از ان بود
که عشق پناهی گردد
پروازی نه
گريزگاهی گردد

ای عشق ای عشق
چهرهً آبی ات پيدا نيست...
قاصدک با رقص نرم و مواجش چرخيد و چرخيد وچرخيد
و بر من نشست
آه تو و يادی از من؟
باور نمی کنم.
همچون تکه ای ابر
که ناگاه آفتاب را می پوشاند
دلم بيهوده می گيرد
صدايم ميان آوازی کهنه می شکند
و اشک لبخندم را می شويد
آه ياد تو باز آمده است...

اگر قديس نيستی
کيستی؟
کيستی که می توانی تکه ای از آفتاب را برداری
يک نفس بدوی
در دخمه ای بر زمين بگذاری
با قيچی گوشه ابر را بچينی
بر سر زانو بنشينی
بادبادکی بسازی و لبخند کودک را ببينی

اگر قديس نيستی
کيستی؟
کيستی که می توانی
تنها با پياله يی آب و پاره يی نان
در تنهايي بمانی
به جهان گوش دهی
ترانه بخوانی

اگر قديس نيستی
کيستی؟....

۱۳۸۱ خرداد ۱۳, دوشنبه

۱۳۸۱ خرداد ۱۱, شنبه

دير آمدی
باد آمد و همه روياها را با خود برد...
the fav song right now is by dianna krall

the autumn leaves
The falling leaves drift by the window
The autumn leaves of red and gold
I see your lips, the summer kisses
The sunburned hand I used to hold

Since you went away the days grow long
And soon I'll hear old winter's song
But I miss you most of all, my darling
When autumn leaves start to fall



I see your lips, the summer kisses
The sunburned hand I used to hold


Since you went away the days grow long
And soon I'll hear old winter's song
But I miss you most of all, my darling
When autumn leaves start to fall...

بين ما هميشه کلمه بود
و آغاز گفتن ها عشق تو بود
من باور کردم گفته های تو را
که فقط کلمه بود
و عشق تنها کلمه نيست
من بی تو و لبان تو تنهايم
بگو...!