۱۳۸۸ شهریور ۳, سه‌شنبه

از نفرتی لبریز

ما نوشتیم و گریستیم
ما خنده کنان به رقص بر خاستیم
ما نعره زنان از سر جان گذشتیم ...

کسی را پروای ما نبود.
در دور دست مردی را به دار آویختند :
کسی به تماشا سر برنداشت

ما نشستیم و گریستیم
ما با فریادی
از قالب خود بر آمدیم

۱ نظر:

شاهین نامدار گفت...

از قالب خود بر آمدیم و
همراه مرد که بر آن بالا تاب می خوردو می رقصید
رقصیدیم
سماع کردیم
روحش را سوار بر ارابه شمس کردیم و
بدرقه اش کردیم.
وصالش را به شمس ، که این بار از جدایی ها گلایه نداشت
نظاره کردم
قول دادیم و
قول شنیدیم
نجوا کردیم و
درد کشیدیم
درد کشیدیم و
آه نکشیدیم
تا مگر آه ما باد سرد زمستان را
بیدار نکند