۱۳۸۷ آبان ۲۳, پنجشنبه

گیرنده مرده است

روزها در پیش پایت
باد هوا بودند
که به هر چه بادا باد
شوتشان می کردی
و شب همیشه
غلام حلقه به گوشت بود

مثل مرده ای که هزار سال پیش
به خاک سپرده باشند
می دانستی اجل در راه
و سر را هر چه پر باد
بی هیچ سماجتی باید فرو گذاشت
حالا بر تخته سنگ
بالشت ابری بیمارستان
یا دامن گلدار همسرت فرقی نمی کند

می گفتی برف بر گلبرگ هم که بنشیند
بوی الرحمان می دهد
بی شک خنده ات می گرفت
اگر می دانستی
از آن روزهای بادا باد
به آدرس سابقت تک و توک
هنوز نامه می رسد
و با مهر <گیرنده مرده است> بر می گردد
انکار باورشان نمی شود
بی هیچ نقشه و توشه ای
سرت را گذاشته و مرده باشی
تو هم که دیگر
جان به جانت کنند خبر را
تکذیب نخواهی کرد.