بهانهها
بهانههای الکی
۱۳۸۱ آذر ۲۷, چهارشنبه
دخترک لب دريا ايستاده بود
و از ته دل آه مي کشيد
و از اين که آفتاب رو به افول است
احساس درد مي کرد
عزيز
اين قصه سر دراز دارد
نگذار تا غبار اندوه بر گونه هايت بنشيند
خوشبختي هميشه
از يک سو غروب مي کند
و از ديگر سو طلوع
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر
پیام جدیدتر
پیام قدیمی تر
صفحهٔ اصلی
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر