۱۳۸۱ اسفند ۲۴, شنبه

گريه کني اگر
که آفتاب را از دست داده اي
ستارگان را نيز
از دست بخواهي داد
وقتي جاده هاي گوناگوني در مقابلت باز مي شوند و نمي داني کداميک از آنها را در پيش بگيري،بي گدار به آب نزن و به طور اتفاقي يکي از انها را انتخاب نکن.بنشين و منتظر بمان.با همان اعتماد عميقي که روز تولدت براي اولين بار نفس کشيدي،نفس بکش و اجازه نده هيچ جيزي تمرکزت را از بين ببرد.همچنان در انتظار باقي بمان.حرکت نکن و در سکوت به صداي قلبت گوش بده.زماني که قلبت با تو صحبت کرد برخيز و به آن سويي که مي گويد برو.

۱۳۸۱ بهمن ۲۲, سه‌شنبه

به گرد پاي محبت اگر نرسيديم
فانوس هست
که تيره راه غربت را،چشم نشان باشد
اگر خواب ما را در ربود
اگر آفتاب از نيمه راه بازگشت
اگر پرواز ،پرنده را در باد گم کرد
باک نيست
اشک از چشم ها ،ردپاي زمان را خواهد سترد
و احساس
در دست هاي نمناک باران
ترانه خواهد خواند

۱۳۸۱ بهمن ۱۴, دوشنبه

تنهايي در ما مثل تيغي است که عميقا در تنمان فرو مي رود.نمي توانيم آن را بيرون بياوريم بي آن که خود نيز بي درنگ کشته شويم.عشق تنهايي را از ميان نمي برد.آن را کامل
مي سازد.فضا را به تمامي براي سوختن آن باز مي کند.عشق هيچ نيست مگر اين سوختن،مثل سفيدي درون شعله.پرتوي در خون.نوري در وزش.فقط همين.

بوبن

۱۳۸۱ بهمن ۹, چهارشنبه

گفت بيا
گفت بمان
گفت بخند
گفت بمير
امدم
ماندم
خنديدم
مردم
I'm making flowers out of paper
While darkness takes the afternoon
I know that they won't last forever
But real ones fade away to soon

I still cry sometimes when I remember you
I still cry sometimes when I hear your name
I said goodbye and I know you're alright now
But when the leaves start falling down I still cry

I still cry-Ilse de lange