گاه يك سنجاقك به تو دل میببندد و تو هر روز سحر مینشينی لب حوض تا بيايد از راه از خم پيچك نيلوفرها روی موهای سرت بنشيند يا كه از قطره آب كف دستت بخورد گاه يك سنجاقك همه معنی يك زندگی است.
خسرو سینائی
۱۳۹۳ اسفند ۲۴, یکشنبه
من نمی رفتم اگر تو نمی آمدی ولی اکنون من رفته ام و تو نیامده ای
بیژن جلالی
۱۳۹۳ اسفند ۱۷, یکشنبه
کار
اصلی من مشاهده ی آدم ها، جهان و حضور آدم ها در جهان است، نه نقد و قضاوت
کردنشان. همیشه می خواهم خودم را از نتیجه گیری ها دور نگه دارم. می خواهم
همیشه هر چیز احتمال وقوع و بروز داشته باشد. دوست ندارم پرونده ی چیزی را
ببندم، برای همین ترجمه را بر نقد ترجیح می دهم.
هاروکی موراکامی
۱۳۹۳ اسفند ۱۵, جمعه
:-(
فقط از بلندی های خوش خلقی بی پایان است که می توانی در زیر پای خودت، ابدیت حماقت انسان را ببینی و به آن بخندی
جشن بی معنایی، میلان کوندرا
۱۳۹۳ اسفند ۱۱, دوشنبه
هر
پدیده ای در جهان (درخت، روز یا فنجان) تمام نشدنی است. این واژه های آنها
هستند که تمام شدنی و گنگ اند. واژه ها به جهان آسیب می رسانند. چیزی را از
آنها می گیرند و خودشان را به جای آنها می گذارند.