۱۳۸۸ بهمن ۲۴, شنبه

ای بچه‌های پاپتی

ای بچه‌های پاپتی
 دور شین و کور شین همه‌تون
 زنده به‌گور شین همه‌تون
 تو شهرمون مهمونیه
 مهمونی‌مون اعیونیه
 دنبک و تنبور می‌زنن
 طبلک و شیپور می‌زنن
 نیفته چشمام بهتون
 نشنوه گوشام صداتون
 دور شین و کور شین همه‌تون
 زنده به‌گور شین همه‌تون
 تا وقتی جشن قیصره
 دس به سپیدی نزنین
 دس به سیاهی نزنین
 مهمون داره بدش می‌آد
 لرزه به گنبدش می‌آد

 ای بچه‌های ناز نازی
 وقتی می‌آین به این بازی
 زبون درازی نکنین
 با تله بازی نکنین
 حرف دو پهلو نزنین
 پهلو به جادو نزنین
 نیاد صدای حرف‌تون
 صدای حرف تلخ‌تون
 نگین که قحط گندمه
 گشنگی مال مردمه
 نگین که مرگ فراوونه
 زندگی اینجا ارزونه
 نگین که جشن ملته
 اون که اسیره ذلته
 حرف‌های سر بسه نگین
 آسه بیاین، آسه برین
 تا دیوه شاخ‌تون نزنه
 لقد به طاق‌تون نزنه
 تو شهر کلاغ فراوونه
 تو هر سوراخی پنهونه
 اگه کلاغا بدونن
 دیو و خبردار می‌کنن
 دیوه می‌آد سراغتون
 زهر می‌ریزه تو آش‌تون

۱ نظر:

برزين آذرمهر(جعفر مرزوقی گفت...

"ای بچه های پاپتی" بخشی است از شعر بلند"برگ هايی از يک دفتر" از مجموعه شعر
"بپا خيز ايران من".
ازآنجا که اين شعر بارها و بارها و در نشريه های گوناگون به نام شاعر گرانقدر سياوش
کسرايی انتشار يافته و حتی آهنگی هم که روی آن ساخته اند بازبه نام وی ضبط و پخش
شده است،ناگزیر آن را و اين بار با نام واقعی شاعر منتشر می کنم ؛به اين اميد
که يک روز،سر انجام ،اين توهم دير پا، جای خود را به واقعيت بسپرد.
با احترام بسيار
جعفر مرزوقی(برزين آذر مهر)



ای بچه های پاپتی!

دور شين و کور شين همتون!

زنده به گور شين همتون!

تو شهر مون مهمونيه

مهمونيمون اعيونيه

دستک و تنبور می زنن!

طبلک وشيپورمی زنن!

نيفته چشمام بهتون!

نشنوه گوشام صدا تون!

مهتر و سرورا می آن!

از همه بهترا می آن

پر زر و زيورا می آن!

چاروق به پا رو نمی خوام

عور و ندارو نمی خوام

چش ندرونين به ما ها!

بی سرو پا ها، گدا ها!

دورشين و کور شين همتون!

زنده به گور شين همتون!

تا وقتی جشن قيصره

دس به سپيدی نزنين!

دس به سياهی نزنين!

مهمو ن داريم بدش مياد!

لرزه به گنبدش مياد!


ای بچه های ناز نازی!

وقتی ميان به اين بازی

زبون درازی نکنين

با تله بازی نکنين!

حرف دو پهلو نزنين!

پهلو به جادو نزنين!

نياد صدای حرفتون!

صدای آه تلختون!

نگين که قحط ِ گندمه!

گشنگی مال ِ مردمه!

مرگ نگين فراوونه!

زندگی اين جا ارزونه!

نگين که جشن ملته!

اون که اسير ِذلته!

حرفای سر بسه نگين

آسه برين ،آسه بيان

تا ديوه شاختون نزنه

لگد به تاقتون نزنه

تو شهر کلاغ فراوونه

تو هر سوراخی پنهونه

اگه کلاغا بدونن

ديو و خبر دار می کنن

ديوه مياد سراغتون

زهر می ريزه تو آشتون!


دس به سپيدی نزنين!

دس به سياهی نزنين!

که روز جشن قيصره!

مهمون داره بدش مياد

لرزه به گنبدش مياد!

برزين آذرمهر(جعفر مرزوقی)