از جلوی پاساژ
آدم ها می آیند و می روند
ماشین ها می آیند و می روند
تو می آیی، تومی روی
تو می آیی، تو می روی
۱۳۸۷ اسفند ۳, شنبه
یک جفت چشم از من
یک جفت چشم از تو
یک جفت دست از من
یک خرمن گیسو از تو
شبی مرا مهمان کن
مهمان چشم هایت
و خرمن گیسوی ات
دست از من
دامن از تو
۱۳۸۷ اسفند ۲, جمعه
شمردن بلد نیستم دوست داشتن بلدم و گاهی شده یکی را دو بار دوست داشته ام دو نفر را یک جا چه کار می شود کرد؟ دوست داشتن بلدم شمردن بلد نیستم.
۱۳۸۷ بهمن ۲۹, سهشنبه
I swallowed some of the Beloved's sweet wine, and now I am ill. My body aches, my fever is high. They called in the Doctor and he said, drink this tea! Ok, time to drink this tea. Take these pills! Ok, time to take these pills. The Doctor said, get rid of the sweet wine of his lips! Ok, time to get rid of the doctor
ما این راه را با هم آمده ایم و جز منزل آخر که قسمت کردنی نیست با هم خواهیم رفت حالا اگر جنونی در کار باشد یقین داشته باش تو نیز پنجاه پنجاه از آن سهم خواهی برد. من بدون تو دیوانه نخواهم شد.