۱۳۸۷ آبان ۴, شنبه


حالا اغلب هر وقت با هم هستیم سکوت می کنیم. تقریبا همیشه سکوت می کنیم. چون در عمق وجودمان شروع به دفن افکارمان کرده ایم. کاملا ژرف و وقتی شروع به صحبت می کنیم فقط از چیزهای غیر ضروری حرف می زنیم.

حالا به هر چه که فکر می کنم قسمتی را برای خودم تعریف می کنم و قسمتی را دفن می کنم.کم کم دیگر برای خودم هم چیزی را تعریف نخواهم کرد.

اما این که یعنی بدبختی؟

شکی نداشته باش.یعنی خیلی بدبخت بودن اما این برای خیلی ها اتفاق می افتد. لحظاتی فرا می رسد که انسان نمی خواهد دیگر از درون خودش خبردار شود زیرا می ترسد که پس از روبه رو شدن با آن دیگر جرات زندگی کردن را نداشته باشد.


نجواهای شبانه - ناتالیا گینزبورگ

هیچ نظری موجود نیست: