۱۳۸۱ بهمن ۲۲, سه‌شنبه

به گرد پاي محبت اگر نرسيديم
فانوس هست
که تيره راه غربت را،چشم نشان باشد
اگر خواب ما را در ربود
اگر آفتاب از نيمه راه بازگشت
اگر پرواز ،پرنده را در باد گم کرد
باک نيست
اشک از چشم ها ،ردپاي زمان را خواهد سترد
و احساس
در دست هاي نمناک باران
ترانه خواهد خواند

۱۳۸۱ بهمن ۱۴, دوشنبه

تنهايي در ما مثل تيغي است که عميقا در تنمان فرو مي رود.نمي توانيم آن را بيرون بياوريم بي آن که خود نيز بي درنگ کشته شويم.عشق تنهايي را از ميان نمي برد.آن را کامل
مي سازد.فضا را به تمامي براي سوختن آن باز مي کند.عشق هيچ نيست مگر اين سوختن،مثل سفيدي درون شعله.پرتوي در خون.نوري در وزش.فقط همين.

بوبن