۱۳۸۲ تیر ۲۴, سه‌شنبه

وقتی آرامم
انگار خودم نيستم
انگار در درونم
کسی ديگر می زند دست
می زند پا


مديا کاشيگر
در فاصله های بين من و تو
معنای تپش بگذار
بگذار اگر می گذری
بگذار

يداله رويايي
در گلستان پژواک های ديگری نيز ساکن اند
دنبالشان کنيم؟
پرنده گفت:بيابيدشان
پشت خم راه.زود بيابيدشان

تی اس اليوت
من از راه های نو ساخته
تا باغ های خورشيد
در جست و جوی تو ام

ازرا پاوند

۱۳۸۲ تیر ۲, دوشنبه


اين بيضه را مي شكنم و زن و مرد متولد خواهند شد
با هم زندگي خواهند كرد و با هم خواهند مرد.اما دوباره به دنيا خواهند آمد
و پس از تولد تازه،از نو خواهند مرد و باز دوباره متولد خواهند شد
و بارها و بارها متولد خواهند شد زيرا مرگ دروغي بيش نيست

افسانه سرخ پوست ها

۱۳۸۲ خرداد ۲۶, دوشنبه

۱۳۸۲ خرداد ۲۵, یکشنبه

كجا مي روي؟
با تو هستم
اي رانده حتي از آينه
اي خسته حتي از خودت
كجاي اين همه رفتن
راهي به آرزوهاي آدمي يافتي؟
كجاي اين همه نشستن
جايي براي ماندن ديدي؟

هيوا مسيح