‏نمایش پست‌ها با برچسب عمران صلاحی. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب عمران صلاحی. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۷ فروردین ۱, چهارشنبه

کمک کنین هلش بدیم ، چرخ ستاره پنچره
رو آسمون شهری که ستاره برق خنجره
گلدون سرد و خالی رو ، بذار کنار پنجره
بلکه با دیدنش یه شب، وا بشه چند تا حنجره
به ما که خسته‌ایم بگه ، خونه باهار کدوم وره ؟
تو شهرمون آخ بمیرم، چشم ستاره کور شده
برگ درخت باغمون ، زباله سپور شده
مسافر امیدمون ، رفته از اینجا دور شده
کاش تو فضای چشممون، پیدا بشه یه شاپره
به ما که خسته‌ایم بگه ، خونه باهار کدوم وره ؟
کنار تنگ ماهیا، گربه رو نازش می‌کنن
سنگ سیاه حقه رو ، مهر نمازش می‌کنن
آخر خط که می‌رسیم، خطو درازش می‌کنن
آهای فلک که گردنت، از همه مون بلندتره
به ما که خسته‌ایم بگه ، خونه باهار کدوم وره ؟

عمران صلاحی

۱۳۹۳ دی ۶, شنبه


صب زود
وقتی که باد
تو کوچه صداش می آد
میرم و فوری درو وا می کنم
داد می زنم 
آی نسیم سحری 
یه دل پاره دارم چن می خری؟


عمران صلاحی

۱۳۸۸ آبان ۷, پنجشنبه

حرکت

ابرها در حرکت
خانه ها ساکن
کاشکی
ابرها ساکن بودند
خانه ها در حرکت
بادها در حرکت
باغ ها ساکن
کاشکی
بادها ساکن بودند
باغ ها در حرکت
نوبتی هم باشد
نوبت خانه و باغ است که گشتی بزنند



عمران صلاحی

۱۳۸۸ مرداد ۱, پنجشنبه

گمشده

صاحب عکس فوق ، گم شده است
رفته از خانه و نیامده است
مادرش گریه می کند شب و روز
صاحب عکس فوق
چشمهایش درشت
دستهایش همیشه مشت
صاحب عکس فوق ، با خونش
روی آسفالت می کشد فریاد
سینه اش باغ لاله های غریب
صاحب عکس فوق
در خیابان آرزو جان داد
می روم پیش مادرش امروز
تا بگویم :
- صاحب عکس فوق من هستم

۱۳۸۷ اسفند ۵, دوشنبه