۱۳۸۳ شهریور ۷, شنبه

من فکر می کنم
تو می گویی
من گوش می کنم
تو نمی آیی
تو می آیی
تو می گویی
تو می خوانی
من حرف می زنم
تو دور می شوی
من راه می روم
تو می مانی
و من
تو...
حوصله آدمیزاد نداریم
شاید در رویا غنی تر و سرشارتر
آن لحظه ئی است
که خود رویای تابناک دیگری هستی

۱۳۸۳ مرداد ۱۱, یکشنبه

چشم که مي بندم
تو مي آيي
تو مي گويي
تو مي خواني
من حرف مي زنم

تو دور مي شوي
من راه مي روم
تو مي ماني
و من...
تو..