۱۳۸۲ آبان ۸, پنجشنبه

من يک شورشي نيستم
مدتها بود که قهرماني نداشتيم،از قهرمان قبلي زود خسته شده بوديم.قهرمان نبود يا اگر بود اداي قهرمان ها را رو در نمي اورد.تا اينکه يک روز صبح جايزه اي را به يک خانم ايراني دادند.شيرين عبادي برنده جايزه صلح نوبل شده بود.چشمها برق زد.خيلي ها خنده بر لباشون ظاهر شد.بعضي ها هم اشک شوق ريختند. قهرمان جديد ظاهر شد.شيرين عبادي که سالها در سکوت و آرامش کارش رو مي کرد تبديل به خوراک رسانه اي و بحث هاي مردمي شد.وقتي هم که بدون حجاب بر صفحه تلويزيون ها ظاهر شد خيلي ها گفتند انقلاب شد.از آن روز شيرين عبادي به سمبل مقاومت،رهبر اپوزيسيون،رييس جمهور آينده و ليدر جنبش تبديل شد اما وقتي شيرين داستان ما حرف زد و گفت من شورشي نيستم کام خيلي ها تلخ شد و اين شد که بعضي ها گلهاي قشنگشون رو که به خانم عبادي داده بودند پس گرفتند،بعضي ها هم که به سبک اون شخصيت کارتون گاليور گفتند من مي دونم يا من مي دونستم.شيرين عبادي را به عامل رژيم،جاسوس،نفوذي و فرد ضد مردمي تبديل کردند.نامزدي رياست جمهوري هم ازش گرفته شد تا لقب آيت الله بگيرد.چرا؟چون قهرمان که اينطوري نمي شه! قهرمان يعني آرنولد.